• متعصّب = خشکمغز، یکسونگر، سختاندیش، کوردل، خشکاندیش، سرسخت
• متعهّد = پایبند، پذیرنده، پیماندار، سوگند خورده
• متغیّر = گردیده، دگرگون شده، دگرگون شونده؛ (ریاضی، آمار، جامعهشناسی و …) پویشگر
• متفاوت = جداگانه، دور از هم، جدا، دگرگونه، دگرسان، دگردیس؛ یگانه
• متفرق کردن = پراکندهکردن، پراکندن، تاراندن، از هم جداکردن، دورکردن
• متفق القول = یکزبان، همزبان، همرای
• متفکر = اندیشمند، اندیشگر، اندیشه ور، ژرف اندیش