پیر ریاضت ما عشق تو بود، یارا |
پیر ریاضت ما عشق تو بود، یارا
|
|
گر تو شکیب داری، طاقت نماند ما را
|
پنهان اگر چه داری چون من هزار مونس
|
|
من جز تو کس ندارم پنهان و آشکارا
|
روزی حکایت ما ناگه به گفتن آید
|
|
پوشیده چند داریم این درد بیدوا را؟
|
تا کی خلی درین دل پیوسته خار هجران؟
|
|
مردم ز جورت، آخر مردم، نه سنگ خارا
|
آخر مرا ببینی در پای خویش مرده
|
|
کاول ندیده بودم پایان این بلا را
|
باد صبا ندارد پیش تو راه، ورنه
|
|
با نالهای خونین بفرستمی صبا را
|
چون اوحدی بنالد، گویی که: صبر میکن
|
|
مشتاقی و صبوری از حد گذشت یارا
|
| |
|
| |