حاشا! که جز هوای تو باشد هوس مرا |
حاشا! که جز هوای تو باشد هوس مرا
|
|
یا پیش دل گذار کند جز تو کس مرا
|
در سینه بشکنم نفس خویش را به غم
|
|
گر بیغمت ز سینه بر آید نفس مرا
|
فریاد من ز درد دل و درد دل ز تست
|
|
دردم ببین وهم تو به فریاد رس مرا
|
گیرم نمیدهی به چومن طوطیی شکر
|
|
از پیش قند خویش مران چون مگس مرا
|
زین سان که هست میل دل من به جانبت
|
|
لیلی تو میل جانب من کن، که بس مرا
|
گفتم که: باز پس روم از پیش این بلا
|
|
بگرفت سیل عشق تو از پیش و پس مرا
|
ای اوحدی، هوای رخ او مکن دلیر
|
|
بنگر که: چون گداخته کرد این هوس مرا؟
|
| |
|
| |