بی تو نکردیم به جایی نشست |
بی تو نکردیم به جایی نشست
|
|
با تو نشستیم به هر جا که هست
|
صورت خوب از چه به گیتی بسیست
|
|
چشم مرا مثل تو صورت نبست
|
لاف نخستین «بلی» میزنم
|
|
روز نخستین که تو گویی:«الست»
|
زلف سیه را به ازان میشکن
|
|
ورنه بسی دل که بخواهد شکست
|
موی برست از کف امید ما
|
|
وز کف موی تو نخواهیم رست
|
هر که کند گوش به گفتار تو
|
|
بس که به گفتار بخواهد نشست
|
ای که ز من صبر طلب میکنی
|
|
خود چو منی را چه بر آید ز دست؟
|
پند، که بیبادهی صافی دهی
|
|
کی شنود عاشق دردی پرست؟
|
اوحدی از عشق تو دیوانه شد
|
|
گر دگری میشود از عشق مست
|
| |
|
| |