پیراهن ار ز یاسمن و گل کند رواست |
پیراهن ار ز یاسمن و گل کند رواست
|
|
آن سرو لاله چهره، که در غنچهی قباست
|
خلقی، چو طرف، بر کمرش بستهاند دل
|
|
وین دولت از میانه ببینیم تا کراست؟
|
کرد از هوای خویش دلم گرم ذرهوار
|
|
آن آفتاب روی، که بر بام این سراست
|
بر خاک پای او چه غم؟ ار صد هزار پی
|
|
آب رخم بریخت، که خون منش بهاست
|
چشمش چه ساحریست؟ که شرطی ز دشمنی
|
|
با من رها نکرد و همان دوستی بجاست
|
با من، دلا، گر سخن آن دهان مگوی
|
|
من بر شنیدهام سخن او، دهان کجاست؟
|
در جان اوحدی اگر او ناوکی نخست
|
|
چندین فغان و ناله و فریادش از چه خاست؟
|
| |
|
| |