مدتی شد تا دل ما صورت آن سرو راست |
مدتی شد تا دل ما صورت آن سرو راست
|
|
دوست میدارد، ولیکن زهرهی گفتن کراست؟
|
روی او در حسن چون ما هست، میگویم تمام
|
|
قد او در لطف چون سروست، بنمودیم راست
|
گر زبان در کام من شیرین شود چون نام او
|
|
بر زبانم رانم، سرم در معرض اندیشهاست
|
ای زبان، بگذر، که نام پاک او از بس شرف
|
|
در ضمیرم گر بگردد، هم نپندارم رواست
|
اوحدی گر مهر او ورزی،بنه گردن به جور
|
|
بیدقی را زودتر باید زدن کوشاه خواست
|
عاشق و درویشی اینجا، در دعا و صبر کوش
|
|
چارهی عاشق صبوری، کار درویشان دعاست
|
| |
|
| |