بیا، که دیدن رویت مبارکست صباح |
بیا، که دیدن رویت مبارکست صباح
|
|
بیا، که زنده به بوی تو میشوند ارواح
|
تویی، که وصل تو هر درد را بود درمان
|
|
تویی، که نام تو هر بند را بود مفتاح
|
فروغ روی تو بر جان چنان تجلی کرد
|
|
که بر سواد شب تیره پرتو مصباح
|
به راستی که: نظیرت کجا به دست آرد؟
|
|
هزار سال گر افاق طی کند سیاح
|
من از شریعت عشق تو دارم این فتوی
|
|
که: می پرستی و رندی و عاشقیست مباح
|
صلاح ما همه در گوشهی خراباتست
|
|
چرا ملامت ما میکنند اهل صلاح؟
|
سزد که: خار خورند از رخ تو گل رویان
|
|
که بلبلیست ترا همچو اوحدی مداح
|
| |
|
| |