دلی، که میل به دیدار دوستان دارد |
دلی، که میل به دیدار دوستان دارد
|
|
فراغتی ز گل و باغ و بوستان دارد
|
کدام لاله به روی تو ماند؟ ای دلبند
|
|
کدام سرو چنین قد دلستان دارد؟
|
گرت به جان بخرم بوسهای، زیان نکنم
|
|
که بوسه عاشق بدبخت را زیان دارد
|
کسی که چون تو پری چهره در کنار کشد
|
|
اگر چه پیر بود، دولتی جوان دارد
|
به قصد کشتن من بست و باز نگشاید
|
|
کمر، که قد بلند تو در میان دارد
|
به خاکپای تو آنرا که هست دست رسی
|
|
چه غم ز سرزنش هر که در جهان دارد؟
|
چو کردی جای خیال تو اوحدی در دل
|
|
به وصل خود برسانش، که جای آن دارد
|
| |
|
| |