شاهد من در جهان نظیر ندارد |
شاهد من در جهان نظیر ندارد
|
|
بوی سر زلف او عبیر ندارد
|
سرو بدین قد خوش خرام نروید
|
|
ماه چنان طلعت منیر ندارد
|
ابروی همچون کمان بسیست ولیکن
|
|
هیچ کس آن قامت چو تیر ندارد
|
مهر، که در حسن پادشاه نجومست
|
|
هیات آن روی مستنیر ندارد
|
طفل چنین در کنار دایهی دنیا
|
|
مادر دور سپهر پیر ندارد
|
عنبر سارا بهل، که نافهی چینی
|
|
نکهت آن زلف همچو قیر ندارد
|
اوحدی اندر فراق عارض خوبش
|
|
چاره بجز ناله و نفیر ندارد
|
| |
|
| |