عشق را پا و سر پدید نشد |
عشق را پا و سر پدید نشد
|
|
زین بیابان خبر پدید نشد
|
جز دل دردمند مسکینان
|
|
ناوکت را سپر پدید نشد
|
همه چیز از تو بود و در همه چیز
|
|
جز تو چیزی دگر پدید نشد
|
خبری شد عیان من از فکر
|
|
وز عنایت خبر پدید نشد
|
هر که پیش تو جان نکرد ایثار
|
|
از وجودش اثر پدید نشد
|
تا تو منظور بیدلان نشدی
|
|
هیچ صاحب نظر پدید نشد
|
اوحدی، چارهای بکن خود را
|
|
کز تو بیچارهتر پدید نشد
|
| |
|
| |