فرش زمردین به زمین در کشیدهاند
|
|
و آنگه برو، ز گل، علم زر کشیدهاند
|
دوشیزگان باغ طبقهای سیم و زر
|
|
بر سر نهاده، پیش صنوبر کشیدهاند
|
آن سبزهای سایه نشین بین، که پیش گل
|
|
دامن ز ماهتاب وز خور در کشیدهاند
|
گلها به دستیاری نم شاخ سبزه را
|
|
از خاک بر گرفته و در بر کشیدهاند
|
بر لوح خاک صورت کرسی لاله را
|
|
گویی که عرشیان به قلم بر کشیدهاند
|
خط بنفشه گرد رخ شاهدان باغ
|
|
هم تازه نقش بسته و هم تر کشیدهاند
|
شب را و روز را به ترازوی مهر و ماه
|
|
دریاب تا: چگونه برابر کشیدهاند؟
|
مرغان صبح خیز چو عشاق اشک ریز
|
|
در پردههای تیز فغان در کشیدهاند
|
ترکان گل ز راوق شبنم شراب صرف
|
|
در جام لاله کرده و اندر کشیدهاند
|
بر روی سوسن از خط رنگین نگاه کن
|
|
کز سیم و لاجورد و معصفر کشیدهاند؟
|
با سروشان اگر نه خلافیست در ضمیر
|
|
این بیدها ز بهر چه خنجر کشیدهاند؟
|
ای باغبان، به سرزنش بید و سرو کوش
|
|
تا خود چرا ز خط چمن سر کشیده اند
|
خرم دل آن کسان که درین دم به یاد دوست
|
|
چون اوحدی نشسته و ساغر کشیدهاند
|
| |
|
|