کی مرا نزد تو همچون دگران بگذارند؟ |
کی مرا نزد تو همچون دگران بگذارند؟
|
|
این قدر بس که ز دورم نگران بگذارند
|
هیچ شک نیست که ما هم به نصیبی برسیم
|
|
از وصال تو، گرین جمله بران بگذارند
|
در جهان کار رخ و قد تو بالا گیرد
|
|
اگر این کار به صاحب نظران بگذارند
|
صورتی را که ازو نور بصیرت خیزد
|
|
حیف باشد که بدین بیبصران بگذارند
|
ما به پند پدران از پی خوبان روزی
|
|
بنشینیم گرین خوش پسران بگذارند
|
ای که از دام من شیفته بگریختهای
|
|
دگرت صید کنم گرد گران بگذارند
|
اوحدی، گر چه ترا هم خبری چندان نیست
|
|
با تو سهلست گرین بیخبران بگذارند
|
| |
|
| |