دلم از لعل تو یک بوسه تمنا نکند |
دلم از لعل تو یک بوسه تمنا نکند
|
|
که جفای تو مرا دیده چو دریا نکند
|
این چنین بیدل و بیچاره که ماییم امروز
|
|
کس ندانم که جفا داند و بر ما نکند
|
بوسهای گر بربودم ز لبت طیره مشو
|
|
چون کسی تنگ شکر یابد و یغما نکند؟
|
نیست تشویشم از آن کس که کند خو و اتو
|
|
همه تشویشم از آنست که خووا نکند
|
در غمت زانکه شکایت کند اندیشه مدار
|
|
زان بیندیش که غم بیند و پیدا نکند
|
چشم ترک تو همان روز که من دیدم عقل
|
|
گفت بگریز، که مستست و محابا نکند
|
دوش گفتم که: بیوشم غم عشقت، دل گفت:
|
|
اوحدی،گریه نگهدار، که رسوا نکند
|
| |
![Print](https://aaahoo.com/images/Act/print.gif) |
![aaahoo](http://aaahoo.com/images/logo/aaahooweb2F.gif) | |