همیشه تا تن من برقرار خواهد بود |
همیشه تا تن من برقرار خواهد بود
|
|
به کوی عشق دلم را گذار خواهد بود
|
سرم به خاک بپوسید و آتش غم دوست
|
|
در استخوان تن من به کار خواهد بود
|
بتا، بدور غم خویش کشته گیر مرا
|
|
جنایت تو اگر زین شمار خواهد بود
|
ز بهر کشتن من چرخ تیز میبینم
|
|
که باستیزهی چشم تو یار خواهد بود
|
بلای عشق تو خوش کردهایم با دل خود
|
|
به بوی آنکه خزان را بهار خواهد بود
|
دلم ز هجر تو اندر حساب داشت غمی
|
|
گمان که برد که چندین هزار خواهد بود؟
|
بیا، که تا نبود پیشت اوحدی را باز
|
|
همیشه دیدهی او اشکبار خواهد بود
|
| |
|
| |