روز وداع گریه نه در حد دیده بود |
روز وداع گریه نه در حد دیده بود
|
|
توفان اشک تا به گریبان رسیده بود
|
نزدیک بود کز غم من ناله برکشد
|
|
از دور هر که نالهی زارم شنیده بود
|
دیدی که: چون به خون دلم تیغ برکشید؟
|
|
آن کس که جان بخوش دلش پروریده بود
|
آن سست عهد سرکش بدمهر سنگدل
|
|
ما را به هیچ داد، که ارزان خریده بود
|
چون مرغ وحشی از قفس تن رمیده شد
|
|
آن دل، که در پناه رخش آرمیده بود
|
زان دردمند شد تن مسکین، که مدتی
|
|
دل درد آن دو نرگس بیمار چیده بود
|
روز وداع دل بشد از دست و حیف نیست
|
|
کان روز اوحدی طمع از جان بریده بود
|
| |
|
| |