عشق همان به که به زاری بود |
عشق همان به که به زاری بود
|
|
عزت عشق از در خواری بود
|
دست بگیرد دل درویش را
|
|
دوست که در مهد و عماری بود
|
هم نکند صید چنان آهویی
|
|
گر سگ ما شیر شکاری بود
|
از گل و باغش نبود چارهای
|
|
دیده که چون ابر بهاری بود
|
یار مرا میکشد از عشق خود
|
|
کشتن عشاق چه یاری بود؟
|
روز که بیوصل بر آید ز کوه
|
|
در نظر من شب تاری بود
|
هم بکند چارهی او اوحدی
|
|
چون شب رندی و سواری بود
|
| |
|
| |