مرا کجا سر زلفت به زیر چنگ آید؟ |
مرا کجا سر زلفت به زیر چنگ آید؟
|
|
که خاک پای ترا از سپهر ننگ آید
|
بکن ز جور و جفا هر چه ممکنست امروز
|
|
که هر چه صورت زیبا کند بینگ آید
|
به زور بازوی مردی برون نشاید برد
|
|
بر آستان تو دستی که زیر سنگ آید
|
اگر چه شد ز روانی چو آب گفتهی ما
|
|
ز وصف قد تو چون بگذریم تنگ آید
|
چو میل سوی تو کردم به دوستی، دل گفت:
|
|
مکن، که جامهی این کار بر تو ننگ آید
|
ز رنگ ناخنت، ای ماه چهره،مینالم
|
|
به نالهای، که چنان نالها ز چنگ آید
|
به صبغ مهر تو چون اوحدی دگر باره
|
|
در افکنیم شبی خرقه تا چه رنگ آید؟
|
| |
|
| |