پاکبازان را چه خارا و چه خز؟ |
پاکبازان را چه خارا و چه خز؟
|
|
گر به رنگی قانعی در خرقه خز
|
جامه گه ازرق کنی، گاهی سیاه
|
|
جامه خود دانی، تو مردم را مرز
|
آخرت زندان تن خواهد شدن
|
|
این که بر خود میتنی چون کرم قز
|
گر تو ایزد را بدین خواهی شناخت
|
|
نیک دور افتادهای، سودا مپز
|
چون نخواهی فهم کردن، زان چه سود؟
|
|
گر منت مشروح گویم، یا لغز
|
محتسب گو: در پی رندان مرو
|
|
کین جماعت را نباشد سنگ و گز
|
عیب مستان کم کن و در مجلس آی
|
|
گر ننوشی بادهای، سیبی بگز
|
باده خوردن در بهار ار ظلم بود
|
|
در زمستان خود نمیجوشید رز
|
گوش داری گفتهای اوحدی
|
|
تا که لل را بدانی از خرز
|
| |
|
| |