اگر نوبهاری ببینیم باز |
اگر نوبهاری ببینیم باز
|
|
که بر سبزه زاری نشینیم باز
|
به شادی بسی میبنوشیم خوش
|
|
به مستی بسی گل بچینیم باز
|
سر از پوست چون گل برون آوریم
|
|
که چون غنچه در پوستینیم باز
|
زمستان هجران به پایان بریم
|
|
بهار وصالی ببینیم باز
|
چو دیوانگان رخ به عشق آوریم
|
|
پری چهرهای بر گزینیم باز
|
بگو محتسب را که: بر نام ما
|
|
قلم کش، که بیعقل و دینیم باز
|
نبودست ما را ز عشقی گزیر
|
|
برین بودهایم و برینیم باز
|
که آن بیقرین را خبر میبرد؟
|
|
که با درد عشقت قرینیم باز
|
بسی آفرین بر من و اوحدی
|
|
که نیکو حدیث آفرینیم باز
|
| |
|
| |