امروز گم شدم: تو بر آهم مدار گوش |
امروز گم شدم: تو بر آهم مدار گوش
|
|
فردا طلب مرا به سر کوی میفروش
|
دوش آن صنم به ساغر و رطلم خراب کرد
|
|
و امشب نگاه کن که: دگر میدوم به دوش
|
رندم، تو پر غرامت رندی چو من بکش
|
|
مستم، تو بر سلامت مستی چو من بکوش
|
ای هوشیار، پند مده پر مرا، که من
|
|
زان باده خوردهام که نیایم دگر به هوش
|
ما عاشقیم زار و ز ما پرده بر مدار
|
|
بر زار و عاشق ار بتوان پردهای بپوش
|
زاهد چراست خشک و چنین آبها روان؟
|
|
صوفی چراست سرد و چنین بادها به جوش؟
|
ساقی، میار جز قدح آن شراب صرف
|
|
مطرب، مگوی جز سخن آن لب خموش
|
گویند: پیش او سخن خویشتن بگوی
|
|
گفتن چه سود؟ چونکه نباشد سخن نیوش
|
گوشی نمیکنی تو بدین جانب، ای نگار
|
|
تا بر کشم ز دل، که خراشیدهای، خروش
|
چون اوحدی به روی تو مینوشم این شراب
|
|
نقلم ده از لب و به زبانم بگوی: نوش
|
| |
|
| |