ای پیکر خجسته، چه نامی؟ فدیت لک |
ای پیکر خجسته، چه نامی؟ فدیت لک
|
|
دیگر سیاه چرده ندیدم بدین نمک
|
خوبان سزد که بر درت آیند سر به سر
|
|
وانگاه خاک پای تو بوسند یک به یک
|
هم ظاهر از دو چشم تو گردیده مردمی
|
|
هم روشن از دو لعل تو در دیده مردمک
|
آدم ز حسن روی تو گر بهره داشتی
|
|
از دیدنش به سجده بپرداختی ملک
|
صورتگران چین اگر آن چهره بنگرند
|
|
نقش نگارخانهی چین را کنند حک
|
گر چهرهی چو ماه به بامی برآوری
|
|
خورشید را ز شرم تو پنهان کند فلک
|
تنها نه اوحدیست به دام تو مبتلا
|
|
کین حال نیز در همه جایست مشترک
|
گر در وفای من بگمانی، بیازمای
|
|
زر خالصست و باک نمیدارد از محک
|
| |
|
| |