گر یار بلند آمد، من پستم و من پستم |
گر یار بلند آمد، من پستم و من پستم
|
|
ور کار ببند آمد، من جستم و من جستم
|
من حاکم این شهرم، هم نوشم و هم زهرم
|
|
گر خصم بود پنجه، من شستم و من شستم
|
ای هر سخنت کامی، در ده ز لبت جامی
|
|
کان توبه که دیدی تو، بشکستم و بشکستم
|
هر چند به حالم من، از دست که نالم من؟
|
|
زیرا که دل خود را، من خستم و من خستم
|
ای مطرب درویشان، کم کن سخن خویشان
|
|
گو نیست شوند ایشان، من هستم و من هستم
|
هر کس به گمان خود، گوید سخنان خود
|
|
من یافتم آن خود، وارستم و وارستم
|
ای اوحدی، ار باری، دادی خبر یاری
|
|
در یار که میگفتم، پیوستم و پیوستم
|
| |
![Print](https://aaahoo.com/images/Act/print.gif) |
![aaahoo](http://aaahoo.com/images/logo/aaahooweb2F.gif) | |