نه پیش ازین من بیگانه آشنای تو بودم؟
نه پیش ازین من بیگانه آشنای تو بودم؟ چه جرم رفت؟ که مستوجب جفای تو بودم
نهان شدی ز من، ای آفتاب چهره، همانا چو ذره شیفته عمری نه در هوای تو بودم؟
غریب شهر توام، بر غریب خود گذری کن چنان شناس که: خاک در سرای تو بودم
به شهر خویش چو بیگانگان مرا ز در خود مدار دور، که دیرینه آشنای تو بودم
ز دیدنت همه را کار با نوا و مرانه که سالهاست که من نیز بی‌نوای تو بودم
مرا لب تو به دشنام یاد کرد همیشه جزای آنکه شب و روز در دعای تو بودم
من از کجا و غریبی و عاشقی و غم دل؟ غریب و عاشق و غم‌خوار از برای تو بودم
هر آنکه سیم سرشکم بدید زود بداند که این عطای تو باشد، چو من گدای تو بودم

eMail to a Friend   

   Print
aaahoo