به ذکر تو من شادمانی کنم |
به ذکر تو من شادمانی کنم
|
|
به یاد لبت کامرانی کنم
|
منت عاشق و عاشقت را رقیب
|
|
که هم گرگم و هم شبانی کنم
|
به شمشیر عشقم سبکتر بکش
|
|
که گرد زنده مانم، گرانی کنم
|
کسی کت به سالی ببیند دمی
|
|
به عمر درازش ضمانی کنم
|
چو در خانه آیی، شوم خاک تو
|
|
چو بیرون روی، پاسبانی کنم
|
به امید بوسیدنت هر شبی
|
|
تبم گیرد و ناتوانی کنم
|
تو جان منی، چون ز من بگسلی
|
|
کجا بیتو من زندگانی کنم؟
|
به پیرانه سر گر ببوسم لبت
|
|
دگر نوبت از نوجوانی کنم
|
ز لعل تو یک بوسه در کار کن
|
|
که چون اوحدی درفشانی کنم
|
| |
|
| |