سهل باشد روزه از نانی و آبی داشتن |
سهل باشد روزه از نانی و آبی داشتن
|
|
روزه از روی چنان باشد عذابی داشتن
|
سوختم از روزهی هجرانش، اندر عید وصل
|
|
هم به می باید حریفان را شرابی داشتن
|
ایکه خوابت میبرد، بنشین، که با هم راست نیست
|
|
میل خوبان کردن و در دیده خوابی داشتن
|
از غم او گر بگریی باز پوشان چشمتر
|
|
گر نمییاری چو مادر آفتابی داشتن
|
آنکه ما را عیب میگوید درین آشفتگی
|
|
پیش آن رویش نمیباید نقابی داشتن
|
اوحدی، گر عشق میورزی ز سور دل منال
|
|
لازمت باشد درین آتش کبابی داشتن
|
گر همیخواهی که چون چنگت نوازد،واجبست
|
|
گوش پیش گوشمالش چون ربابی داشتن
|
| |
|
| |