ای میر ترکان عجم، ترک وفاداری مکن |
ای میر ترکان عجم، ترک وفاداری مکن
|
|
جان عزیز من تویی، برجان من خواری مکن
|
با چشم تو تقریر کن: کهنگ جان بیدلان
|
|
گر پیش ازین میکردهای، اکنونکه بیماری مکن
|
پیشم نشستی ساعتی تا حال دل پرسی، کنون
|
|
برخاستی تا دل بری، بنشین و عیاری مکن
|
رخصت که دادست اینکه تو آشفتگان عشق را
|
|
در آتش سودای خود میسوز و غمخواری مکن؟
|
هر لحظه پیش دشمنان گفتی: بیازارم ترا
|
|
آزار سهلست ای پسر، آهنگ بیزاری مکن
|
از روی زیبا سرکشی نیکو نیاید، دلبرا
|
|
یا رخ بپوش از مردمان، یا مردم آزاری مکن
|
بردی دلم را وین زمان گویی: نمیدانم چه شد؟
|
|
در طره پنهان کردهای، بنمای و طراری مکن
|
نیکو نباشد هر زمان جایی دگر کردن هوس
|
|
من دوست میدارم ترا، با دشمنان یاری مکن
|
ای اوحدی، از دست او سودت نمیدارد فغان
|
|
گر زر نداری در میان، از دست او زاری مکن
|
| |
|
| |