عشق را فرسودهای باید چو من |
عشق را فرسودهای باید چو من
|
|
در مشقت بودهای باید چو من
|
لایق سودای آن جان و جهان
|
|
از جهان آسودهای باید چو من
|
تا غم او را به کار آید مگر
|
|
کار غم فرسودهای باید چو من
|
از برای خوردن حلوای غم
|
|
خون دل پالودهای باید چو من
|
انتظار دیدن آن ماه را
|
|
سالها نغنودهای باید چو من
|
تا ز وصل او به درمانی رسد
|
|
درد دل پیمودهای باید چو من
|
اوحدی، راه غم آن دوست را
|
|
خاک و خون آلودهای باید چو من
|
| |
![Print](https://aaahoo.com/images/Act/print.gif) |
![aaahoo](http://aaahoo.com/images/logo/aaahooweb2F.gif) | |