ای ترک، دل ما را خوشدار به جان تو |
ای ترک، دل ما را خوشدار به جان تو
|
|
مگذار تن مارا لاغر چو میان تو
|
چون سرو روان داری قدی به خرامیدن
|
|
و آن روی چو گل خندان بر سرو روان تو
|
ابرو چون کمان سازی، تا تیر غم اندازی
|
|
گر زخم خورم، باری، از تیر و کمان تو
|
هر چند فراخ آمد صحرای جهان بر من
|
|
هر لحظه به تنگ آیم زان تنگ دهان تو
|
دل خواستهای از من، نتوان به تو دل دادن
|
|
زیرا که: چو بگریزی کس نیست ضمان تو
|
مانند رکابت رو بر پای تو میمالم
|
|
باشد که به دست افتد یک روز عنان تو
|
لاف از سخن شیرین دیگر نزنم پیشت
|
|
کین لفظ نمیزیبد الا ز زبان تو
|
آشفته شوم هر دم بر صورت زیبایی
|
|
باشد که نشان یابم روزی ز نشان تو
|
اکنون که به شیدایی چون اوحدی از غفلت
|
|
در دام تو افتادم، جان من و جان تو
|
| |
|
| |