چون همه ملک وجود خانهی شاهست و شاه |
چون همه ملک وجود خانهی شاهست و شاه
|
|
راه چه جویی به غیر؟ بیش چه پویی به راه؟
|
ای که نچیدی گلش،، در گل خود کن نظر
|
|
ای که ندیدی رخش، در دل خود کن نگاه
|
تا تو به خود میروی، گر چه نه بد میروی
|
|
بیتلفی نیست مال، بیکلفی نیست ماه
|
رنگ دویی رنگ ماست ورنه ز نوری چراست؟
|
|
پیکر چینی سفید، هیکل زنگی سیاه
|
وادی قدسست هین! رو بکن از پای کفش
|
|
نادی عشقست هان! رو بنه از سر کلاه
|
اوحدی، ار کار هست، بر در او بار هست
|
|
در شو و حجت بگیر، بگرو و حاجت بخواه
|
یار کمینها کند، غارت دینها کند
|
|
آنکه چنینها کند، بر تو نگیرد گناه
|
| |
|
| |