روز عید آن ترک را دیدم پگاه آراسته |
روز عید آن ترک را دیدم پگاه آراسته
|
|
گشته از رویش سراسر عید گاه آراسته
|
طاق ابرو را ز شوخی چون هلالی داده خم
|
|
روی نیکو را به زیبایی چو ماه آراسته
|
هم جمال ماه رویش آب خوبان ریخته
|
|
هم هلال نعل اسبش خاک راه آراسته
|
بیدلان را مال و سر بر دست و دلبر بینیاز
|
|
بندگان از پیش و پس حیران و شاه آراسته
|
او چو شمعی در میان و عاشقان پیرامنش
|
|
حلقهای از ناله و فریاد و آه آراسته
|
نرگس چشم و گل و رخسار و سرو قد او
|
|
در شنکج حلقهی زلف سیاه آراسته
|
زلف چوگان وار خود همچون رسنها داده تاب
|
|
وانگهی گوی زنخدان را به چاه آراسته
|
لاف عشقت میزنند آشفته حالان جهان
|
|
اوحدی میرست و در عشقت سپاه آراسته
|
دیدن خوبان اگر جرم و گناهست، ای صنم
|
|
نالها دارم بدین جرم و گناه آراسته
|
| |
|
| |