یا به نزد خویشتن راهم بده |
یا به نزد خویشتن راهم بده
|
|
یا مجال ناله و آهم بده
|
از دهانت چون نمییابم نشان
|
|
بوسهای زان روی چون ماهم بده
|
تشنهی چاه زنخدان تو شد
|
|
جان من، آبی از آن چاهم بده
|
غربت من در جهان از بهر تست
|
|
قربت خاصان درگاهم بده
|
دوش میگفتی: ز من چیزی بخواه
|
|
بوسهای زان لعل میخواهم، بده
|
هر چه از من خواستی یکسر تراست
|
|
از تو من نیز آنچه میخواهم بده
|
یا خیال خود به خواب من فرست
|
|
یا دلی بیدار و آگاهم بده
|
گنج وصلت هم درین ویرانهاست
|
|
آن چنان گنجی ز ناگاهم بده
|
بر بساط آرزو چون اوحدی
|
|
شاه میخواهم ز رخ، شاهم بده
|
| |
|
| |