ای ز زلفت عقل در دام آمده |
ای ز زلفت عقل در دام آمده
|
|
نرگست با فتنه همنام آمده
|
نازکست اندام سیمینت چو گل
|
|
ای سرا پایت به اندام آمده
|
گر صبح صادق رخسار تو
|
|
چین زلفت پردهی شام آمده
|
دیگ سودای ترا دل در دماغ
|
|
پخته بسیاری، ولی خام آمده
|
در حساب بوسه امید مرا
|
|
بر دهانت مبلغی وام آمده
|
گوش ما را از لبت چشم دعا
|
|
بوده، لیکن جمله دشنام آمده
|
از تمنای لب میگون تو
|
|
اوحدی را سنگ بر جام آمده
|
| |
|
| |