مینالم ازین کار به سامان نرسیده |
مینالم ازین کار به سامان نرسیده
|
|
وین درد جگر سوز به درمان نرسیده
|
جانا، سخنست این همه سوراخ ببینید
|
|
بر سینهی این کشتهی پیکان نرسیده
|
افسوس! که موری نشکستیم درین خاک
|
|
وین قصه به نزدیک سلیمان نرسیده
|
ای ترک پریچهره، چه بیداد و جفا ماند؟
|
|
کز کافر چشمت به مسلمان نرسیده
|
از خوان تو برخاسته یغمای طفیلی
|
|
زان گونه که یک لقمه به مهمان نرسیده
|
شک نیست که این چشم چو دریا نگذارد
|
|
در شهر یکی خانهی توفان نرسیده
|
زود اوحدی اندر سخن خود برساند
|
|
آوازهی این جور به سلطان نرسیده
|
| |
|
| |