کاکل آن پسر ز پیشانی |
کاکل آن پسر ز پیشانی
|
|
کرد ما را بدین پریشانی
|
حاصل ما ز زلف و عارض اوست
|
|
اشک چون خون و چشم چون خانی
|
شب اول چو روز دانستم
|
|
که کشد کار ما به ویرانی
|
ای به رخسار آفتاب دوم
|
|
وی به دیدار یوسف ثانی
|
در کمند توییم و میبینی
|
|
مستمند توییم و میدانی
|
عهد بستیم و نیستی راضی
|
|
دل بدادیم و هم پشیمانی
|
گر نیاییم یاد ما نکنی
|
|
ور بیاییم رخ بگردانی
|
دل به دست تو بود، بشکستی
|
|
تن به حکم تو گشت و تو دانی
|
حالم از قاصدان نمیشنوی
|
|
نامم از نامه بر نمیخوانی
|
اوحدی را ز درد درمان کن
|
|
که بنالد ز درد و درمانی
|
| |
|
| |