هرگزت عادت نبود این بیوفایی |
هرگزت عادت نبود این بیوفایی
|
|
غیر ازین نوبت که در پیوند مایی
|
من هم اول روز دانستم که بر من
|
|
زود پیوندی، ولی دیری نپایی
|
میکنم یادت بهر جایی که هستم
|
|
گر چه خود هرگز نمیگویی: کجایی؟
|
رخ نمودن را نشانی نیست پیدا
|
|
نقد میبینم که رنجی مینمایی
|
گر نپرسی حال من عیبی نباشد
|
|
کین شکستن خود نیرزد مومیایی
|
چشم ما را روشنی از تست و بیتو
|
|
هرگزش ممکن نباشد روشنایی
|
اوحدی بیگانه بود از آستانت
|
|
ورنه با هر کس که دیدم آشنایی
|
| |
|
| |