صوفی بیا که آینه صافیست جام را |
صوفی بیا که آینه صافیست جام را
|
|
تا بنگری صفای می لعل فام را
|
راز درون پرده ز رندان مست پرس
|
|
کاین حال نیست زاهد عالی مقام را
|
عنقا شکار کس نشود دام بازچین
|
|
کان جا همیشه باد به دست است دام را
|
در بزم دور یک دو قدح درکش و برو
|
|
یعنی طمع مدار وصال دوام را
|
ای دل شباب رفت و نچیدی گلی ز عیش
|
|
پیرانه سر مکن هنری ننگ و نام را
|
در عیش نقد کوش که چون آبخور نماند
|
|
آدم بهشت روضه دارالسلام را
|
ما را بر آستان تو بس حق خدمت است
|
|
ای خواجه بازبین به ترحم غلام را
|
حافظ مرید جام می است ای صبا برو
|
|
وز بنده بندگی برسان شیخ جام را
|
| | |
| |