در این زمانه رفیقی که خالی از خلل است |
در این زمانه رفیقی که خالی از خلل است
|
|
صراحی می ناب و سفینه غزل است
|
جریده رو که گذرگاه عافیت تنگ است
|
|
پیاله گیر که عمر عزیز بیبدل است
|
نه من ز بی عملی در جهان ملولم و بس
|
|
ملالت علما هم ز علم بی عمل است
|
به چشم عقل در این رهگذار پرآشوب
|
|
جهان و کار جهان بیثبات و بیمحل است
|
بگیر طره مه چهرهای و قصه مخوان
|
|
که سعد و نحس ز تاثیر زهره و زحل است
|
دلم امید فراوان به وصل روی تو داشت
|
|
ولی اجل به ره عمر رهزن امل است
|
به هیچ دور نخواهند یافت هشیارش
|
|
چنین که حافظ ما مست باده ازل است
|
| | |
| |