صوفی نهاد دام و سر حقه باز کرد |
صوفی نهاد دام و سر حقه باز کرد
|
|
بنیاد مکر با فلک حقه باز کرد
|
بازی چرخ بشکندش بیضه در کلاه
|
|
زیرا که عرض شعبده با اهل راز کرد
|
ساقی بیا که شاهد رعنای صوفیان
|
|
دیگر به جلوه آمد و آغاز ناز کرد
|
این مطرب از کجاست که ساز عراق ساخت
|
|
و آهنگ بازگشت به راه حجاز کرد
|
ای دل بیا که ما به پناه خدا رویم
|
|
زان چه آستین کوته و دست دراز کرد
|
صنعت مکن که هر که محبت نه راست باخت
|
|
عشقش به روی دل در معنی فراز کرد
|
فردا که پیشگاه حقیقت شود پدید
|
|
شرمنده ره روی که عمل بر مجاز کرد
|
ای کبک خوش خرام کجا میروی بایست
|
|
غره مشو که گربه زاهد نماز کرد
|
حافظ مکن ملامت رندان که در ازل
|
|
ما را خدا ز زهد ریا بینیاز کرد
|
| | |
| |