رو بر رهش نهادم و بر من گذر نکرد |
رو بر رهش نهادم و بر من گذر نکرد
|
|
صد لطف چشم داشتم و یک نظر نکرد
|
سیل سرشک ما ز دلش کین به درنبرد
|
|
در سنگ خاره قطره باران اثر نکرد
|
یا رب تو آن جوان دلاور نگاه دار
|
|
کز تیر آه گوشه نشینان حذر نکرد
|
ماهی و مرغ دوش ز افغان من نخفت
|
|
وان شوخ دیده بین که سر از خواب برنکرد
|
میخواستم که میرمش اندر قدم چو شمع
|
|
او خود گذر به ما چو نسیم سحر نکرد
|
جانا کدام سنگدل بیکفایتیست
|
|
کو پیش زخم تیغ تو جان را سپر نکرد
|
کلک زبان بریده حافظ در انجمن
|
|
با کس نگفت راز تو تا ترک سر نکرد
|
| | |
| |