نسیم باد صبا دوشم آگهی آورد |
نسیم باد صبا دوشم آگهی آورد
|
|
که روز محنت و غم رو به کوتهی آورد
|
به مطربان صبوحی دهیم جامه چاک
|
|
بدین نوید که باد سحرگهی آورد
|
بیا بیا که تو حور بهشت را رضوان
|
|
در این جهان ز برای دل رهی آورد
|
همیرویم به شیراز با عنایت بخت
|
|
زهی رفیق که بختم به همرهی آورد
|
به جبر خاطر ما کوش کاین کلاه نمد
|
|
بسا شکست که با افسر شهی آورد
|
چه نالهها که رسید از دلم به خرمن ماه
|
|
چو یاد عارض آن ماه خرگهی آورد
|
رساند رایت منصور بر فلک حافظ
|
|
که التجا به جناب شهنشهی آورد
|
| | |
| |