اگر روم ز پی اش فتنهها برانگیزد |
اگر روم ز پی اش فتنهها برانگیزد
|
|
ور از طلب بنشینم به کینه برخیزد
|
و گر به رهگذری یک دم از وفاداری
|
|
چو گرد در پی اش افتم چو باد بگریزد
|
و گر کنم طلب نیم بوسه صد افسوس
|
|
ز حقه دهنش چون شکر فروریزد
|
من آن فریب که در نرگس تو میبینم
|
|
بس آب روی که با خاک ره برآمیزد
|
فراز و شیب بیابان عشق دام بلاست
|
|
کجاست شیردلی کز بلا نپرهیزد
|
تو عمر خواه و صبوری که چرخ شعبده باز
|
|
هزار بازی از این طرفهتر برانگیزد
|
بر آستانه تسلیم سر بنه حافظ
|
|
که گر ستیزه کنی روزگار بستیزد
|
| | |
| |