دوش از جناب آصف پیک بشارت آمد |
دوش از جناب آصف پیک بشارت آمد
|
|
کز حضرت سلیمان عشرت اشارت آمد
|
خاک وجود ما را از آب دیده گل کن
|
|
ویرانسرای دل را گاه عمارت آمد
|
این شرح بینهایت کز زلف یار گفتند
|
|
حرفیست از هزاران کاندر عبارت آمد
|
عیبم بپوش زنهار ای خرقه می آلود
|
|
کان پاک پاکدامن بهر زیارت آمد
|
امروز جای هر کس پیدا شود ز خوبان
|
|
کان ماه مجلس افروز اندر صدارت آمد
|
بر تخت جم که تاجش معراج آسمان است
|
|
همت نگر که موری با آن حقارت آمد
|
از چشم شوخش ای دل ایمان خود نگه دار
|
|
کان جادوی کمانکش بر عزم غارت آمد
|
آلودهای تو حافظ فیضی ز شاه درخواه
|
|
کان عنصر سماحت بهر طهارت آمد
|
دریاست مجلس او دریاب وقت و در یاب
|
|
هان ای زیان رسیده وقت تجارت آمد
|
| | |
| |