نقدها را بود آیا که عیاری گیرند |
نقدها را بود آیا که عیاری گیرند
|
|
تا همه صومعه داران پی کاری گیرند
|
مصلحت دید من آن است که یاران همه کار
|
|
بگذارند و خم طره یاری گیرند
|
خوش گرفتند حریفان سر زلف ساقی
|
|
گر فلکشان بگذارد که قراری گیرند
|
قوت بازوی پرهیز به خوبان مفروش
|
|
که در این خیل حصاری به سواری گیرند
|
یا رب این بچه ترکان چه دلیرند به خون
|
|
که به تیر مژه هر لحظه شکاری گیرند
|
رقص بر شعر تر و ناله نی خوش باشد
|
|
خاصه رقصی که در آن دست نگاری گیرند
|
حافظ ابنای زمان را غم مسکینان نیست
|
|
زین میان گر بتوان به که کناری گیرند
|
| | |
| |