ای سرو ناز حسن که خوش میروی به ناز |
ای سرو ناز حسن که خوش میروی به ناز
|
|
عشاق را به ناز تو هر لحظه صد نیاز
|
فرخنده باد طلعت خوبت که در ازل
|
|
ببریدهاند بر قد سروت قبای ناز
|
آن را که بوی عنبر زلف تو آرزوست
|
|
چون عود گو بر آتش سودا بسوز و ساز
|
پروانه را ز شمع بود سوز دل ولی
|
|
بی شمع عارض تو دلم را بود گداز
|
صوفی که بی تو توبه ز می کرده بود دوش
|
|
بشکست عهد چون در میخانه دید باز
|
از طعنه رقیب نگردد عیار من
|
|
چون زر اگر برند مرا در دهان گاز
|
دل کز طواف کعبه کویت وقوف یافت
|
|
از شوق آن حریم ندارد سر حجاز
|
هر دم به خون دیده چه حاجت وضو چو نیست
|
|
بی طاق ابروی تو نماز مرا جواز
|
چون باده باز بر سر خم رفت کف زنان
|
|
حافظ که دوش از لب ساقی شنید راز
|
| | |
| |