یا رب این نوگل خندان که سپردی به منش |
یا رب این نوگل خندان که سپردی به منش
|
|
میسپارم به تو از چشم حسود چمنش
|
گر چه از کوی وفا گشت به صد مرحله دور
|
|
دور باد آفت دور فلک از جان و تنش
|
گر به سرمنزل سلمی رسی ای باد صبا
|
|
چشم دارم که سلامی برسانی ز منش
|
به ادب نافه گشایی کن از آن زلف سیاه
|
|
جای دلهای عزیز است به هم برمزنش
|
گو دلم حق وفا با خط و خالت دارد
|
|
محترم دار در آن طره عنبرشکنش
|
در مقامی که به یاد لب او می نوشند
|
|
سفله آن مست که باشد خبر از خویشتنش
|
عرض و مال از در میخانه نشاید اندوخت
|
|
هر که این آب خورد رخت به دریا فکنش
|
هر که ترسد ز ملال انده عشقش نه حلال
|
|
سر ما و قدمش یا لب ما و دهنش
|
شعر حافظ همه بیت الغزل معرفت است
|
|
آفرین بر نفس دلکش و لطف سخنش
|
| | |
| |