ای رخت چون خلد و لعلت سلسبیل |
ای رخت چون خلد و لعلت سلسبیل
|
|
سلسبیلت کرده جان و دل سبیل
|
سبزپوشان خطت بر گرد لب
|
|
همچو مورانند گرد سلسبیل
|
ناوک چشم تو در هر گوشهای
|
|
همچو من افتاده دارد صد قتیل
|
یا رب این آتش که در جان من است
|
|
سرد کن زان سان که کردی بر خلیل
|
من نمییابم مجال ای دوستان
|
|
گر چه دارد او جمالی بس جمیل
|
پای ما لنگ است و منزل بس دراز
|
|
دست ما کوتاه و خرما بر نخیل
|
حافظ از سرپنجه عشق نگار
|
|
همچو مور افتاده شد در پای پیل
|
شاه عالم را بقا و عز و ناز
|
|
باد و هر چیزی که باشد زین قبیل
|
| | |
| |