در خرابات مغان گر گذر افتد بازم |
در خرابات مغان گر گذر افتد بازم
|
|
حاصل خرقه و سجاده روان دربازم
|
حلقه توبه گر امروز چو زهاد زنم
|
|
خازن میکده فردا نکند در بازم
|
ور چو پروانه دهد دست فراغ بالی
|
|
جز بدان عارض شمعی نبود پروازم
|
صحبت حور نخواهم که بود عین قصور
|
|
با خیال تو اگر با دگری پردازم
|
سر سودای تو در سینه بماندی پنهان
|
|
چشم تردامن اگر فاش نگردی رازم
|
مرغ سان از قفس خاک هوایی گشتم
|
|
به هوایی که مگر صید کند شهبازم
|
همچو چنگ ار به کناری ندهی کام دلم
|
|
از لب خویش چو نی یک نفسی بنوازم
|
ماجرای دل خون گشته نگویم با کس
|
|
زان که جز تیغ غمت نیست کسی دمسازم
|
گر به هر موی سری بر تن حافظ باشد
|
|
همچو زلفت همه را در قدمت اندازم
|
| | |
| |