به عزم توبه سحر گفتم استخاره کنم |
به عزم توبه سحر گفتم استخاره کنم
|
|
بهار توبه شکن میرسد چه چاره کنم
|
سخن درست بگویم نمیتوانم دید
|
|
که می خورند حریفان و من نظاره کنم
|
چو غنچه با لب خندان به یاد مجلس شاه
|
|
پیاله گیرم و از شوق جامه پاره کنم
|
به دور لاله دماغ مرا علاج کنید
|
|
گر از میانه بزم طرب کناره کنم
|
ز روی دوست مرا چون گل مراد شکفت
|
|
حواله سر دشمن به سنگ خاره کنم
|
گدای میکدهام لیک وقت مستی بین
|
|
که ناز بر فلک و حکم بر ستاره کنم
|
مرا که نیست ره و رسم لقمه پرهیزی
|
|
چرا ملامت رند شرابخواره کنم
|
به تخت گل بنشانم بتی چو سلطانی
|
|
ز سنبل و سمنش ساز طوق و یاره کنم
|
ز باده خوردن پنهان ملول شد حافظ
|
|
به بانگ بربط و نی رازش آشکاره کنم
|
| | |
| |