گر از این منزل ویران به سوی خانه روم |
گر از این منزل ویران به سوی خانه روم
|
|
دگر آن جا که روم عاقل و فرزانه روم
|
زین سفر گر به سلامت به وطن بازرسم
|
|
نذر کردم که هم از راه به میخانه روم
|
تا بگویم که چه کشفم شد از این سیر و سلوک
|
|
به در صومعه با بربط و پیمانه روم
|
آشنایان ره عشق گرم خون بخورند
|
|
ناکسم گر به شکایت سوی بیگانه روم
|
بعد از این دست من و زلف چو زنجیر نگار
|
|
چند و چند از پی کام دل دیوانه روم
|
گر ببینم خم ابروی چو محرابش باز
|
|
سجده شکر کنم و از پی شکرانه روم
|
خرم آن دم که چو حافظ به تولای وزیر
|
|
سرخوش از میکده با دوست به کاشانه روم
|
| | |
| |