خیز تا از در میخانه گشادی طلبیم |
خیز تا از در میخانه گشادی طلبیم
|
|
به ره دوست نشینیم و مرادی طلبیم
|
زاد راه حرم وصل نداریم مگر
|
|
به گدایی ز در میکده زادی طلبیم
|
اشک آلوده ما گر چه روان است ولی
|
|
به رسالت سوی او پاک نهادی طلبیم
|
لذت داغ غمت بر دل ما باد حرام
|
|
اگر از جور غم عشق تو دادی طلبیم
|
نقطه خال تو بر لوح بصر نتوان زد
|
|
مگر از مردمک دیده مدادی طلبیم
|
عشوهای از لب شیرین تو دل خواست به جان
|
|
به شکرخنده لبت گفت مزادی طلبیم
|
تا بود نسخه عطری دل سودازده را
|
|
از خط غالیه سای تو سوادی طلبیم
|
چون غمت را نتوان یافت مگر در دل شاد
|
|
ما به امید غمت خاطر شادی طلبیم
|
بر در مدرسه تا چند نشینی حافظ
|
|
خیز تا از در میخانه گشادی طلبیم
|
| | |
| |